به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه تلویزیونی «درسگفتار» شبکه چهار در هفته جاری به یکی از مهمترین نهضتهای تاریخ معاصر ایران، یعنی نهضت مشروطه با حضور حجتالاسلام مهدی ابوطالبی عضو هیئت علمی و استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و قائممقام مدیرگروه تاریخ اندیشه این مؤسسه پرداخت. از آثار وی میتوان به کتاب نقش فرهنگ سیاسی شیعه در نهضتهای معاصر ایران و مقالاتی همچون: نقش نیابت عامه فقها در نهضت تنباکو؛ مشروطه، ابهامها و تردیدها؛ مشروعیت، مشروطیت و سلطانیسم اشاره کرد.
در ادامه مباحثی که توسط حجتالاسلام مهدی ابوطالبی در برنامه این هفته «درس گفتار» بیان شد آمده است؛
جرقههای نهضت مشروطه یا عدالتخانه
وقوع چندین اتفاق متوالی، در یک بازه زمانی نزدیک به هم، جرقههای اولیه جنبش مشروطه را شکل میدهد. این اتفاقات عبارتاند از:
۱. توهین موسیو نوز بلژیکی به لباس روحانیت؛
۲. بیحرمتی به بقایای جنازه مسلمانان در جریان ساخت بانک استقراضی روس؛
۳. تبعید آیتالله میرزا محمدرضا مجتهد، معروف به مجتهد کرمانی و شایعه فلک کردن او؛
۴. واقعه فلک کردن تجار قند در تهران توسط علاءالدوله حاکم تهران؛
۵. رفتار نامناسب عسگر گاریچی و بیحرمتی وی به یک مسافر زن و ضرب و شتم پیرمردی معترض.
با وقوع این سلسله از رویدادها، علما و بخشی از مردم تهران در حرم حضرت عبدالعظیم (ع) بهعنوان اعتراض بست نشستند. این واقعه اولین مرحله از نهضت عدالتخانه است که تحت عنوان مهاجرت صغری شناخته میشود.
رهبری نهضت
برای شناخت رهبری نهضت مشروطه یا عدالتخانه، شناخت جریانهای فکری و سیاسی دوره مشروطه ضروری است. در این میان دو جریان نخبگانی قابلمشاهده است:
۱- جریان مذهبی که معتقد است در مواجهه با مسائل سیاسی و اجتماعی باید به مذهب رجوع کرد.
۲- جریان روشنفکری که معتقد است برای تحول، پیشرفت و اصلاح جامعه؛ و حل مسائل سیاسی اجتماعی باید به مدلها و نظریات جدیدی که در کشورهای غربی ارائه و مورد آزمون واقع شده، رجوع کنیم.
رهبری جریان مذهبی بر عهده علما است. این جریان مشکل اصلی کشور را ظلم حکام دانسته و بالطبع راهحل این مشکل نیز تحقق عدالت از مجرای تأسیس عدالتخانه است. اما در نگاه جریان روشنفکری، مشکل اصلی کشور استبداد و تک رأیی حاکم است. لذا راهحل این مشکل را نیز آزادی و مشارکت عامه مردم در اداره کشور از طریق تأسیس مجلس میداند.
خواستههای نهضت
تحصن علما در حرم حضرت عبدالعظیم، اولین مرحله از شروع نهضت است. دو خواسته اصلی مهاجرین در مهاجرت صغری عبارتاند از:
۱. بنای عدالتخانه در ایران؛
۲. اجرای قانون اسلام درباره آحاد افراد مملکت بدون ملاحظه از احدی.
اما خواستههای جزئی دیگری نیز مطرح شد که عبارت بود از:
۱- مراجعت دادن آیتالله میرزا محمدرضای کرمانی از تبعید
۲- بازگرداندن تولیت مدرسه مروی به حاج شیخ مرتضی آشتیانی
۳- عزل موسیو نوز از ریاست گمرکات
۴- عزل علاءالدوله از حکومت تهران
۵- عزل عسگر گاریچی
در پی این تحصن، مظفرالدینشاه اعلامیهای مبنی بر تأسیس «عدالتخانه» صادر کرد و عینالدوله را مأمور به این کار کرد. تعلل عینالدوله در انجام این کار نشان داد که وی قصد عملی کردن این وعده را ندارد. این مورد و پارهای حوادث دیگر منجر به تحصن در مسجد جامع گردید. اما عینالدوله نهتنها توجهی به خواستههای متحصنین نکرد، که در عوض متوسل به خشونت علیه مردم تظاهرکننده گردید. به همین دلیل علما راهی قم شدند و اینگونه، مهاجرت کبری شکل گرفت؛ مهاجرتی که میتوان آن را آخرین مرحله از نهضت مشروطه دانست. خواسته اصلی متحصنین در مهاجرت کبری تأسیس عدالتخانه است.
همزمان با این هجرت، مردم نیز در سفارت انگلیس دست به تحصن میزنند. عینالدوله که از حضور مردم وحشتزده شده است، درصدد تأسیس عدالتخانه برمیآید. اما معترضین با ناکافی دانستن این موارد، تغییر نظام سیاسی به حکومت مشروطه و تأسیس مجلس را مطالبه میکنند. بدینسان مظفرالدین شاه برای بقاء حکومت خود، تمامی خواستههای متحصنین را پذیرفته و ضمن عزل عینالدوله، دستور برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس شورا را صادر کرد.
انحراف جنبش مشروطه از مسیر اولیه
شاید بتوان تحصن در سفارت انگلیس را نقطه شروع انحراف در نهضت عدالتخانه تلقی کرد. در بدو امر خواستهها و مطالبات معترضین نوعاً رنگ و بوی مذهبی داشته و در رأس آن تأسیس عدالتخانه قرار دارد. اما بهمرور در میان خواستهها جدایی پدید آمده و از فضای دینخواهی به سمت مشروطه غربی سوق مییابد. فرایند انحراف نهضت عدالتخانه از مبدأ اولیه و اصیل آن به سمت مشروطه در طی چند مرحله رخ داده است:
۱. طرح مشروطه غربی به جای عدالتخانه بومی در جریان تحصن سفارت؛
۲. طرح تشکیل مجلس شورای ملی به جای مجلس شورای اسلامی؛
۳. تدوین قانون اساسی توسط فرنگرفتهها و با الگوبرداری از قانون اساسی بلژیک؛
۴. اخلال در تصویب و تضعیف اصل نظارت فقها بر مصوبات مجلس شورا؛
۵. تبدیل واژه مشروعه به مشروطه در زمان محمدعلی شاه؛
۶. بهکارگیری شعارها و اصطلاحات خاص سیاسی همچون قانون اساسی، مجلس شورا، مساوات، آزادی و … از سوی مشروطهخواهان. این واژگان در آن روزگار ازلحاظ معنایی در میان عامه مردم چندان واضح و شفاف نبودند. کاربرد همراه با ابهام این واژگان توسط مشروطهخواهان، جای هرگونه برداشتی را آزاد میگذاشت.
۷. مخفی شدن جریان غربگرا در سایه علماء نجف؛
مخالفت شیخ فضلالله نوری با مشروطه غیرمشروعه
با انحراف انقلاب مشروطه از مسیر اولیه خود و وقوع برخی اختلافنظرها در مصوبات مجلس شورای ملی، شیخ فضلالله نوری از مجلس کناره گرفت و با طرح نظریه مشروطه مشروعه به مخالفت و مبارزه جدی علیه مشروطه پرداخت. در این میان علمای نجف به صورت قاطع از نظام مشروطه و مجلس شورای ملی دفاع کردند. به دنبال این اختلافات و پارهای از تندرویهای سران مشروطه همچون محمدرضا مساوات، محمدعلی شاه دستور تعطیلی مجلس و به توپ بستن ساختمان آن را صادر کرد. بسیاری از سران مشروطه همچون ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان دستگیر شدند و پس از شکنجه اعدام شدند. این وقایع شروع دورانی است که از آن تحت عنوان استبداد صغیر یاد میشود.
پس از بروز این وقایع، علمای نجف و در رأس آنها آخوند خراسانی، آیتالله میرزا حسین تهرانی و آیتالله عبدالله لاهیجی در فتوایی مخالفت با اساس مشروطیت از جانب هر صنف و گروهی را در حکم محاربه با امام زمان تعبیر کردند. این اختلاف و انشقاق در بطن جریان مذهبی زمینه را برای حضور هر چه بیشتر جریان غربگرا در جایگاه هدایت جنبش مشروطه فراهم آورد. بهگونهای که پس از فتح تهران توسط مجاهدان و پایان دوران استبداد صغیر، قدرت عملاً به دست جریان سکولار غربگرا میافتد. محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شده و شیخ فضلالله نوری توسط مشروطهخواهان اعدام میشود.
آخرین گام برای انحراف مشروطه
آخرین گام برای انحراف مشروطه ترور و حذف فیزیکی رهبران دینی نهضت است. با از میان برداشته شدن شیخ فضلالله نوری، نوبت به حذف آیتالله سیدعبدالله بهبهانی از دیگر رهبران نهضت میرسد. آیتالله بهبهانی در کمتر از یک سال پس از فتح تهران، در منزل خود به قتل میرسد. هیچ گروهی مسئولیت این ترور را بر عهده نگرفت؛ اما برخی شواهد حکایت از آن داشت که این کار به دستور حسن تقیزاده انجام شده است. پس از این حادثه علمای مشروطهخواه نجف و در رأس آنها آخوند خراسانی به فساد مسلک سیاسی تقیزاده و عدم شایستگی او در مجلس فتوا دادند. اما این پایان این ماجرا نبود. در حدود یک سال پس از این ترور، آخوند خراسانی درحالیکه خود را مهیای حرکت به سوی ایران کرده بود؛ درست یک روز پیش از عزیمتش، به طرز مشکوکی درگذشت.
ریشه اختلاف میان روحانیون در مواجهه با مشروطیت
۱. تفاوت در نحوه مواجهه: شیخ فضلالله نوری معتقد بود که افکار غربی، سکولار و دینستیزانه در جریان مشروطه نفوذ کرده است. علماء مشروطهخواهی همچون سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی در این موضوع با وی همعقیده بودند. اما تفاوت در نحوه مواجهه با جریان نفوذ در مشروطه سبب شد که مسیر ایشان از یکدیگر جدا شود.
۲. تفاوت اولویت در دشمنشناسی: شیخ فضلالله نوری بزرگترین خطر پیش رو را سکولاریسم و نفوذ فکری و فرهنگی غرب میداند. اما علمایی همچون آخوند خراسانی، بهبهانی و طباطبایی بالاترین خطر پیش رو را خطر استبداد میدانند. این امر نحوه مواجهه ایشان با نهضت مشروطه را متفاوت میسازد.
۳. اختلاف در مصداق: اما عامل دیگری که اختلاف میان شیخ فضلالله نوری و علمای نجف را موجب گردید؛ اختلاف در مصداق مجلس شورای اسلامی است. علماء نجف مجلس تهران را مصداق مجلس شورای اسلامی میدانستند؛ اما شیخ فضلالله نوری خیر.
۴. اختلاف در رجلشناسی: شیخ فضلالله نوری، چه در مشی سیاسی و چه در بعد عقیدتی، از ابتدا با افرادی همچون تقیزاده و یا مساوات، همسویی نداشت و نسبت به خط فکری ایشان چندان خوشبین نبود. اما دیگر علما نسبت به این افراد خوشبین بودند. هرچند بعدها صحت آیندهنگریهای شیخ فضلالله نوری آشکار گردید.
برنامه تلویزیونی «درس گفتار» به تهیه کنندگی سیدشهاب لاجوردی و کارگردانی سید احمد حسینی از شنبه تا پنجشنبه ساعت ۱۶ از شبکه چهار سیما پخش میشود.
نظر شما